سلامآن روزها ما همه وبلاگنویس بودیم. اما آنقدر سکوهای دیگر مجازی جذاب بودند و آنقدر بلاگفا بازی درآورد، که همه کوچ کردیم. حالا هیچکس اینجا نیست. میدانم. اما برای آنکه روزی یادم نرود، برای آنکه سندی باشد در آینده، برای ارجاع، باید برخی حرفهایم را قلمی کنم. همۀ آن سکوهای جذاب که این روزها همه به هر ترتیبی سوارش هستند، برای این حقیر در دسترس نیست. اینجا مانده فقط. پس همین جا چند کلمه، خاطرِ
خود را تسلی می
دهم و بس.1- من کارگرزاده ام. از کودکی علیه قدرت تربیت دیدهام. اعتراض در حال و هوای زیستنم رسمیت داشت. رفتهرفته در نوجوانی و جوانی برای این رسمیت، تئوریهایی نیز دستوپا کردم. حالا با سری بالا به عنوان یک طغیانگر شناخته میشوم. کسی که بارها هزینههای سنگین بابت ایستادگی بر سرِ حرفِ حقی که شناخته، پرداخت کرده است. این را اطرافیانم به خوبی میدانند.از وجه دیگر، آن کارگر-مسلک بودنم من را همیشه در طرفِ جبهۀ مردم قرار میدهد. حتی اگر بقین داشته باشم مردم اشتباه میکنند، خودم را در طرف مردم میبینم. اصلا مردم حق دارند اشتباه کنند، به آقا-بالاسر نیاز دارند؟2- طرف مردم ایستادنم، کمک نمیکند که حق و راه درست را نبینم و فریاد نزنم. من در صفِ اینکه آنچه مردم میخواهند را باید در دسترس ایشان قرار داد، کنار مردم ایستادهام. اما در عین حال با سری افراشته اعلام میکنم که آنچه مردم، کم یا زیاد، طرفدارش هستند، لزوما خواستۀ تعالیبخش یا موردِ تایید علاق و تحلیلهای من نیست. این متناقضنما را باید خیلی بیشتر توضیح داد. حالا و در این زمانۀ سرعت، انگار فهمیدن این حرف کار چندان سادهای نباشد.3- علیه خشونت هستم. آنها که من را میشناسند، خاصه در کار، شمایل مردی خشن را در سر دارند. اما خشونتی که تق کویِ تو...
ادامه مطلبما را در سایت کویِ تو دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kuyeto بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 12:06